دیدار رهبری

ای غصه هایت قاتلم ، هر شب دعایت می کنم.

داغت نبینم جان من ، جان را فدایت می کنم.

باید بلرزد قلبشان ، وقتی شنیدند این سران

گفتی که من " فعلا " فقط دارم " نصیحت " می کنم.




لبیک یا خامنه ای.


آقا دومین دیدار هم انجام شد چه روز خوبی بود که همه باهم می خواندیم.

آرام دل ایران  آقا سن جان قوربان...


برای سلامتی رهبر عزیز کشورمون و ظهور آقا امام زمان (عج) صلوات.


نفیسه.

نویسنده جوان...


سلام

دوستان عزیز و همیشه همراه وب بی دغدغه.

میدونید که این روزا جای یه برنامه خوب تو رسانه ما خیلی خالیه.

برنامه ای که به دغدغه های قشر جوان بپردازه.

براشون جذابیت خاصی داشته باشه. بر اساس سلیقه و حرف دل خود جوونا باشه.

بتونه نیازهای یک جوون رو به خوبی بیان بکنه.

بهشون امر و نهی نکنه.شانه به شانه همگام با جوان ها حرکت کنه ولی در یک سری چارچوب ها.

متاسفانه بر اساس کم کاری هایی ،جوان های امروزی بیشتر جذب رسانه های غربی می شن.

جوان امروزی جایگاه و هویت خودش رو از دست داده و دچار یک سری سر در گمی هایی شده.

در همین راستا اصحاب رسانه...برنامه سازان باید توجه بیشتری به این قضیه داشته باشند.

جوان های امروزی ما باهوش تر از اینن که بخوایم سرشون کلاه بذاریم.

حالا فرض کنید قراره یک برنامه رادیویی ساخته بشه.

موضوع برنامه هم "بیان" است.

1.شما به عنوان یک جوان ایرانی ، جوانی که خیلی چیزا سرش میشه اگه نویسنده برنامه بودید

در برنامه چه چیزهایی رو تحت عنوان "بیان " مطرح میکردید و می نوشتید.

2.بیان کدام یکی از شخصیت ها تو زندگی شما تاثیر گذاشته و از شنیدن حرفاش لذت میبرین؟


این موضوع برام مهمه که خواستم نظرتون رو بدونم.

واقعا نظراتتون خیلی خیلی مهمه شاید نظرات طولانی بشه ایرادی نداره.به نظرات کوتاه و مختصر بسنده نکنید.

یکم جوابتون رو وسیع و گسترده تر کنید و  حرف دلتون رو بزنید.


ممنون، موفق باشید.

یاعلی.

نفیسه.


لبخند

لبخند تو خلاصه همه خوبیهاست

                                         لختی بخند خنده گل زیباست


نفیسه

یک نصفه روز در دانشگاه

دانشگاه.

اگه از یه بچه ایتدایی بپرسی دانشگاه چند بخشه؟

میگه: دا  نش   گاه  سه بخشه.

ولی در حال حاضر دانشگاه شامل بی نهایت بخشه...


رفتم دانشگاه

میبینم همه رشته ها برنامه کلاسیشون هست به غیر برنامه ما



ادامه نوشته

باران

باران می بارد

همه جا یکرنگ شده است

تک رنگ خیس باران

همه جا بوی تو را می دهد

کافی است استشمام کنی.


بــــــــــاران...


                             بهانه

                                         آمدن

                                                  روزهای

                                                                آرمانی

                                                                               نو


باران می بارد و من

باید در جای همیشگی خود مستقر شوم.

چه زیباست قطراتی که بر روی شیشه پنجره اصابت می کند.

هیــــــــــــــس...!  

به صدای باران گوش بده چه صوت دل نشینی دارد.

چراغ اتاق خاموش ولی روشن است از عظمت او

دلم دوباره بهانه گیری می کند

هزاران حرف نگفتنی دارد که مهر ناتمامی به پای

تک تک شان خورده است


فنجان را بر میدارم چایم یخ کرده در این سردی هوا

تلخ است چای یخ کرده من

منصرف می شوم از نوشیدنش...


نمی دانم این روزها چرا این گونه است

و دلم چه می خواهد...

ترجیح می دهم بهانه گیر باشم تا بتوانم کارهایی

را که در انجام دادنشان کوتاهی کردم را جبران کنم.


هیــــــــــــــــــــــس ...

مثل اینکه در این سکوت شب صدای دیگری با صدای باران در هم آمیخته است

گوش هایم را تیز می کنم

درست می شنوم؟

بله خودش است

بانگ اذان برخواسته است.


الله اکبر

الله اکبر...


چقدر دلم می خواست این صوت را بشنوم.

آرامم میکند

جان دوباره ای می بخشد و در این سردی گرما بخش است.

این یعنی

             بنده ، من همیشه هوای تو را دارم

کافی است صدایم کنی.


سجاده ام...تسبیح...مهر...چادر نماز سفیدم

مثل همیشه برپا است.

صدای اذان همچنان می آید...


خدایا سپاس که بار دیگر شب سیاه من سپید شد.


نفیسه.